طبق روال هر سالِ پادکست دایجست، با پایان سال میلادی، نگاهی میکنیم به مهمترین رویدادهای سال گذشته و هر کدام را به اختصار باز میکنیم تا بدانیم در سالی که گذشت و هر کدام از ما درگیر زندگی شخصی خود بودیم، دنیا چه رخدادهای بزرگی را از سر گذراند. قطعاً آگاه بودن از این رویدادها باعث میشود که در مورد مسائل مختلف تصمیمات بهتری بگیریم و شاید بتوانیم اخبار سال پیش رو را بهتر تجزیه و تحلیل کنیم. پس با دایجست همراه باشید تا چند مورد از مهمترین اتفاقات سال ۲۰۱۸ را با هم مرور کنیم.
در سال ۲۰۱۸ شاهد یک جنگ تجاری بزرگ بین دو ابرقدرت اقتصادی دنیا، یعنی آمریکا و چین، بودیم. این دو کشور یک جنگ تعرفهای گمرکی را شروع کردند که تقریباً هنوز هم ادامه دارد. ترامپ -پیش از آنکه به ریاستجمهوری آمریکا برسد- در بسیاری از سخنرانیهای تبلیغاتی و حتی توییتهایش اشاره کردهبود که چین در حال سوءاستفاده از وضعیت تجاری بین دو کشور است. ناگفته نماند که یکی از ویژگیهای شاخص ترامپ، سیاستهای ملیگرایانه و محافظهکارانهی اوست. ترامپ معتقد است که آمریکا بیش از حد به دنیا باج داده و کشورهای دیگر از این موقعیت سوءاستفاده میکنند و چین یکی از این کشورهاست.
ترامپ تراز تجاری دو کشور را مبنای مقایسه قرار دادهاست. در تعریفی ساده، تراز تجاری یعنی میزان واردات و صادرات مبادلهشده بین دو کشور. اگر مقدار واردات بیشتر از صادرات باشد، اصطلاحاً تراز تجاری را منفی میگویند و اگر میزان صادرات بیشتر باشد، تراز تجاری مثبت است. از صحبت کردن دربارهی خوب یا بد بودن هرکدام از این حالتها میگذریم؛ اما بهطور کلی باید بدانیم که اگر حجم واردات از یک کشور نسبت به صادرات به آن کشور بیشتر شد، به خودی خود نکتهی بدی نیست. این مبحث بسیار مفصل است و تشریح آن را به یکی از قسمتهای پادکست در سال جدید موکول میکنم.
تراز تجاری آمریکا با چین منفیست. در سال ۲۰۱۷ آمریکا چیزی حدود ۵۰۶ میلیارد دلار از چین واردات داشته، اما حجم واردات چین از آمریکا حدود ۱۳۰ میلیارد دلار بودهاست. یعنی چین جنس بیشتری به آمریکا صادر میکند. این همان نکتهایست که ترامپ رویآن تأکید دارد. ترامپ میگوید ما نباید اینقدر واردات داشتهباشیم و در مقابل نتوانیم صادرات کنیم.
شاید بگویید که ضعف خود آمریکاست که در صادرات ناموفق بودهاست. ترامپ با شما موافق نیست. ترامپ اعتقاد دارد که دولت چین برخلاف قوانین تجارت جهانی عمل میکند و باعث میشود که شرکتهای آمریکایی نتوانند به درستی به بازارهای چین دسترسی داشتهباشند. مثلاً شرکتهای چینی شرکتهای آمریکایی را مجبور میکنند تا برای دسترسی به بازارهای آنها، با چینیها قراردادهای سرمایهگذاری مشترک امضا کرده و طی یک مسیر چندساله تکنولوژیهای خود را به چینیها منتقل کنند. بدینترتیب این تکنولوژیها به گونهای به سرقت میروند.
دلیل دیگر این بود که ترامپ اعتقاد داشت سیاستهای رئیسجمهوران پیشین باعث شده که بیشتر صنایع آمریکایی از آمریکا مهاجرت کرده و کارخانههای خود را در کشورهای دیگر بر پا کنند و این باعث افزایش بیکاری کارگران آمریکایی در آمریکا شدهاست.
ترامپ در سال ۲۰۱۷ دستور داد که تحقیقاتی در رابطه با تخلفات تجاری چین صورت گیرد. او چین را برای کمکردن فاصلهی تراز تجاری بین چین و آمریکا تحت فشار گذاشت. یعنی چین مجبور بود که با شرکتهای آمریکایی کنار بیاید. سرانجام در سال ۲۰۱۸ تهدیدهای خود را عملی کرد و بر کالاهای وارداتی چینی تعرفههای گمرکیای به ارزش ۵۳ میلیارد دلار اعمال کرد. درنتیجه کالاهایی که قبلاً بدون تعرفه وارد میشدند، حال با پرداخت ۱۰ تا ۲۵% تعرفه به گمرک آمریکا، وارد میشوند. این بدان معناست که قیمت این کالاها در بازار هم به همین میزان افزایش مییابد. این تعرفهها صنایع مختلفی را تحتالشعاع قرار میدهند؛ از فولاد گرفته تا قطعات خودرو و ماشینآلات و لوازم خانگی و… چین هم در مقابل تعرفههایی به ارزش ۵۰ میلیارد دلار بر کالاهای آمریکایی، مخصوصاً محصولات کشاورزی، وضع کرد. چین تعمداً محصولاتی را هدف تعرفههای سنگین قرار داد که در ایالتهای جمهوریخواهان (حزب ترامپ) تولید میشوند؛ مثل سویا.
با پایان دور اول کشمکشها، ترامپ جنجال را به مرحلهی پیشرفتهتری کشاند و حدود ۲۰۰ میلیارد دلار دیگر بر تعرفهی کالاهای وارداتی از چین افزود تا باعث شود چین هم در اقدامی تلافیجویانه، ۶۰ میلیارد بر تعرفه کالاهای وارداتی آمریکایی اضافه کند. تا اینجا مجموع ارزش تعرفهی کالاهای چینی در آمریکا به حدود ۲۵۳ میلیارد دلار و تعرفهی کالاهای آمریکایی در چین به حدود ۱۱۰ میلیارد دلار رسید.
البته قائله به اینجا ختم نشد؛ چراکه ترامپ تهدید کردهاست که درصورت عقبنشینی نکردن چین، مابقی کالاهای آنها را زیر تعرفهای ۲۶۷ میلیارد دلاری خواهدبرد. در آخرین وضعیت دو طرف در یک صلح موقت ۹۰ روزه قرار دارند و بناست که طی مذاکراتی به یک نتیجهی نهایی برسند.
قتلهای بسیاری در سراسر دنیا روی میدهد، اما این قتلِ بهخصوص آنقدر اهمیت یافت که واکنش بیشتر کشورهای دنیا را برانگیخت. مرگ یک خبرنگار عربستانی در سالی که گذشت، رابطهی این کشور را با بیشتر متحدانش در معرض خطر قرار داد.
جمال خاشقچی یک خبرنگار عربستانی بود که پیشتر روابط صمیمانهای با خانوادهی پادشاهی عربستان داشت؛ اما در سال ۲۰۱۷، با روی کار آمدنِ محمد بنسلمان (ولیعهد عربستان)، جمال خاشقچی -که با ولیعهد جدید مشکل داشت- از عربستان به آمریکا گریخت و در آنجا انتقاد از سیاستهای محمد بنسلمان را آغاز کرد.
او میگفت که عربستان باید به مردم آزادی بیان بدهد، باید حقوق زنان با مردان مساوی باشد، این حکومت دینی باید کنترل شود و سکولاریسم راه پیشرفت به آیندهاست و… او همچنین از جنگ یمن که به رهبری عربستان صورت گرفتهبود، انتقاد کردهبود. به این دلایل، مشکلات خاشقچی و بنسلمان شدیدتر شد. در اکتبر ۲۰۱۸ آقای خاشقچی -که یک نامزد ترک داشته و در آستانهی ازدواج بودند- برای تکمیل مدارکش به سفارت عربستان در ترکیه رفت؛ اما وارد شدن به سفارت همان و بیرون نیامدن همان…
روایات حاکی از آن است که از چند روز قبل، تیمی با جت شخصی از عربستان آمده و در سفارت کمین کردهبودند تا زمانی که جمال خاشقچی وارد سفارت شد، او را به قتل برسانند. ماجرا وقتی افشا میشود که دولت ترکیه اعلام میکند این شخص در سفارت به قتل رسیده و مقامات عربستانی مسئول آن هستند.
عربستانیها که در محاسباتشان مقامات ترکیه را فراموش کردهبودند، تا دو هفتهی اول از ماجرا اظهار بیخبری میکردند. پس از آنکه ترکیه مدارک، فیلم دوربینهای مداربسته و صداهای ضبطشده را منتشر کرد، مقامات عربستان صدور اعلامیههای ضد و نقیض را آغاز کردند. ابتدا اظهار بیاطلاعی کردند، در مرحلهی بعد کشته شدن او را تأیید کردند و گفتند کار یک تیم سرخود بوده و اطلاعات متناقضی از این دست… نهایتاً حقیقت افشا شد و افکار عمومی محمد بنسلمان را بهعنوان مسئول این قتل میشناختند.
این ماجرا وجههی بسیاری از کشورهای غربی -که با عربستان تجارت تسلیحاتی میکردند- را به خطر انداخت و باعث شد که نسبت به عربستان جبهه بگیرند. تا جایی که برخی کشورها مثل آلمان، دانمارک و فنلاند، قراردادهای تسلیحاتی خود با عربستان را لغو کردند. دیگر کشورها افراد مظنون به مشارکت در قتل را تحریم کردند و رابطه با عربستان را کاهش دادند.
با اینحال بزرگترین حامی عربستان یعنی آمریکا، همچون خود عربستان، در ابتدا این وقایع را کتمان میکرد؛ اما با انتشار مدارک بیشتر توسط ترکیه و جبههگیری متفقالقول تمام کشورها، ناچار شد که تا حدی این قضیه را محکوم کند. اما از آنجا که ترامپ یک تاجر است، قراردادهای تسلیحاتیاش را با عربستان لغو نکرد. در حال حاضر نمایندگان کنگره و سنای آمریکا در تلاشند که ترامپ را برای مجازات عربستان تحتفشار بگذارند. باید صبر کرد و نتیجهی کار را دید. این ماجرا اعتبار سیاسی آمریکا را خدشهدار کردهاست.
آمریکا یکی از ابرقدرتهای تأثیرگذار در عرصهی جهانیست؛ درنتیجه هر عاملی که نحوهی تصمیمگیری دولت آمریکا را تحتالشعاع قرار دهد، از اهمیت ویژهای برخوردار خواهدبود. از این رو انتخابات میاندورهای کنگرهی آمریکا یکی دیگر از مهمترین اتفاقات ۲۰۱۸ بود.
میدانیم که همزمان با بهقدرت رسیدن ترامپ از حزب جمهوریخواهان، در مجلس و سنای کنگره نیز اکثر کرسیها به جمهوریخواهان رسید. این شرایط اصطلاحاً Federal Trifecta نامیده میشود و به معنای آن است که دولت و کنگره هر دو از یک حزب هستند. وقتی اکثریت اعضای کنگره و سنا از حزب همسو با دولت باشند، کار رئیسجمهور در تصویب قوانین بسیار آسان خواهدبود.
پیش از آنکه راجع به نتیجهی انتخابات صحبت کنیم، بهتر است که با ساختار قوهی مقننه یا کنگرهی آمریکا آشنا شویم. کنگرهی آمریکا از دو مجلس تشکیل شدهاست:
– House of Representatives: میتوان گفت شبیه مجلس عوام انگلیس است، ۴۳۵ عضو دارد و انتخابات آن هر دو سال یکبار برگزار میشود.
– مجلس سنا: نام دیگر آن مجلس اعیان است، ۱۰۰ عضو دارد، انتخاباتش هر ۶ سال یکبار اتفاق میافتد، اما هر دو سال، دورهی انتخابی حدود۳۰% اعضا به پایان میرسد.
این دو مجلس در اساس تفاوتهایی با هم دارند. تعداد اعضای House of Representatives به جمعیت هر ایالات بستگی دارد. درواقع چون یک مجلس دموکراتیک و نمایندهی تودهی مردم است، درنتیجه اگر جمعیت ایالتی ۲۰ برابر یک ایالت کوچکتر بود، تعداد نمایندگانش هم باید به همان نسبت بیشتر باشد. درحقیقت کنگره آینهای است از جمعیت آمریکا. موضوعاتی که در این مجلس به آنها پرداخته میشود، موضوعاتی هستند که با زندگی داخلی مردم آمریکا ارتباط زیادی دارند؛ تصویب لایحههای مالیاتی، بودجهی دولت، قوانین مرتبط با مهاجرت، حق سقط و مسائل بسیار دیگر.
از سوی دیگر آمریکا یک مجلس سنا هم دارد. مبنای کار سنا این است که اعضای این مجلس بتوانند به موضوعات مهمتری رسیدگی کنند که بعضاً نظر اکثریت مردم را نمایندگی نمیکند. تعداد اعضای آن با جمعیت ایالات آمریکا رابطهی یک به یک ندارد. یعنی سنا در ذات خود دموکراتیک نیست و بیشتر ماهیتی آریستوکراتیک دارد. هر ایالت در سنا فقط و فقط دو سناتور دارد؛ چه کالیفرنیا باشد، چه وایومینگ (جمعیت کالیفرنیا ۷۰برابر جمعیت وایومینگ است.). هر دوی این ایالات دو سناتور دارند. اساس سناست که باعث میشود اکثریت کالیفرنیا، اقلیت وایومینگ را به حاشیه نراند و منافع بهصورت یکسان بررسی شوند. ۶ ساله بودنِ مدت سناتوری به این دلیل است که سناتورها تحت تأثیر فشارهای کوتاهمدت اکثریت قرار نگیرند و منافع بلندمدت را مدنظر داشتهباشند. از آنجا که در سنا تعداد نمایندگان محدود است و تنها موضوعات مهم مورد بحث هستند، محدودیت زمان سخنرانی وجود ندارد. نمایندگان میتوانند هرقدر که لازم باشد در صحن سنا صحبت کنند؛ درصورتیکه در کنگره زمان سخنرانی دارای محدودیت است.
تمام اینها نشاندهندهی اهمیت سنا در برخی امور دولت است. برای مثال اکثر فعالیتهای مربوط به امور خارجهی دولت باید توسط سنا تصویب شوند و بدون تصویب سنا فاقد اعتبارند. بیشتر منصوبات قوهی قضاییه -که توسط رئیسجمهور انجام میشود- باید توسط سنا تأیید شوند. همچنین تمام سفرا و…
باتوجه به آنچه که گفتیم، تا قبل از این انتخابات میاندورهای، قوهی مجریه (رئیسجمهور)، سنا و کنگره همگی در دست جمهوریخواهان بود. (اگر مایلید که تفاوتهای اصلی بین جمهوریخواهان و دموکراتها را بدانید، میتوانید قسمت هفدهم پادکست دایجست را گوش کنید.)
در سال ۲۰۱۸ (درحالیکه دو سال از ریاستجمهوری ترامپ گذشتهاست) زمان این انتخابات فرا میرسد. معمولاً این انتخابات رضایت مردم از عملکرد دولت را تا نیمهی کارش نشان میدهد. نکتهی جالب آنکه این انتخابات از لحاظ میزان مشارکت مردم یکی از کمسابقهترینها بود.
نتیجهی انتخابات این شد که دموکراتها (حزب مخالف ترامپ) توانستند کنترل اکثریتی جمهوریخواهان را در کنگره به پایان برسانند و حزب اکثریت شوند. در مجلس سنا کماکان جمهوریخواهان حزب اکثریت باقی ماندند. این بدان معناست که ترامپ در دو سال آیندهی ریاستجمهوری خود، در امور داخلی با مشکلات زیادی روبهرو میشود. در ادامه یکی از این مشکلات را با هم بررسی خواهیمکرد.
عواقب این رخداد را با پوست و گوشت و استخوان لمس کردهایم و نیازی به تشریح بیشترِ آن نیست. ولی بهغیر از ما، این خبر برای سایر جهان هم یکی از مهمترین رخدادهای سال ۲۰۱۸ بود. ترامپ از زمانی که نامزد ریاستجمهوری بود، برجام را به چشم یک معاهده بد نگاه میکرد و هیچوقت این توافق را تأیید نکرد و در نهایت پس از تهدیدهای بسیار، در ۸ می ۲۰۱۸ تصمیم ترک کردن این توافق را عملی کرد. او دو بازهی سهماهه را به شرکتهای مختلف بینالمللی فرصت داد تا همکاری خود را با ایران قطع کنند.
هرچند که اتحادیهی اروپا در کنار ایران و در برجام باقی ماند، ولی بسیاری بر این باور هستند که این موضعگیری اروپا بیشتر جنبهی سیاسی دارد تا اینکه مرهمی بر دردهای ایران باشد. بر اثر این تحریمها، بسیاری از شرکتهای بزرگ از جمله شرکت نفتی توتال فرانسه، خط کشتیرانی مرسک دانمارک، خودروسازی پژو، ژنرال الکتریک آمریکا، بوینگ و بسیاری از شرکتهای معتبر دیگر همکاریشان را با ایران قطع کردند.
گفته میشود تحریمهای دور جدید که از شدیدترین تحریمها هستند صنایعی از قبیل، نفت، خودروسازی، هواپیما، مالی، فلزات و بسیاری دیگر را هدفگیری کردهاند. یکی از تبعات آنی تحریمها، کاهش ارزش ریال ایران بودهاست.
با این وجود ایران هنوز به تعهدات خود در برجام پایبند مانده و آژانس انرژی هستهای نیز این تعهد را تأیید کردهاست. همزمان اروپا در پی برقراری سامانهای بودهاست که مبادلات مالی شرکتهای اروپایی با ایران میسر شود و درنتیجهی ماهها تلاش، سامانه اینستکس (INSTEX) راهاندازی شد تا بتواند این مبادلات را عملی کند.
بهطور خلاصه، اینستکس یک سیستم ویژهی مالی برای دور زدن تحریمهای آمریکاست. یک شعبه از این شرکت در اروپا تأسیس شده و شعبهی دیگر آن باید در ایران تأسیس شود و تمام اطلاعات تجاری بین شرکتهای ایرانی و اروپایی در آن ثبت میشود. فعلاً فرانسه میزبان این نهاد در اروپاست. مدیر این شعبه یک بانکدار ارشد آلمانیست و انگلیس هم وظیفهی حسابرسی را برعهده گرفتهاست. وظیفهس اصلی این نهاد تسویه حساب کردن با شرکتهای بدهکار و بستانکار همکار با ایران هست. فرض میکنیم شرکتی از ایران کالا خریده و بدهکار است و شرکت دیگری به ایران کالا فروخته و طلبکار است. در این سازوکار، شرکت طلبکار به جای آنکه طلب خود را مستقیماً از ایران وصول کند، پول را از شرکتی که به ایران بدهکار بود، دریافت میکند و بدون اینکه پولی با ایران مبادله شود، این حسابها تسویه میشوند.
البته گفته میشود این نهاد در گام نخست برای کالاهای غیرتحریمی مثل دارو، مواد غذایی و وسایل پزشکی راهاندازی شده و هنوز کشورهای ثالث به آن نپیوستهاند. تا اینجا موانعی بسیاری سر راه اینستکس وجود داشته و مشکلات ایران را هم کاملاً رفع نکردهاست. اما میتوان گفت بهعنوان یک اقدام مستقلانهی اروپا در مقابل سیاستهای آمریکا، از لحاظ سیاسی نقطهی مهمی به حساب میآید؛ هرچند که شاید در این مرحله گرهی از مشکلات ایران نگشاید.
خبر بعدی مربوط به خروج انگلستان از اتحادیهی اروپاست که کماکان در جریان است. در ابتدا اشاره کنم که جزئیات و شرح مفصل ماجرای برکسیت را میتوانید در قسمت دوم پادکست دایجست بشنوید. در اینجا به ذکر خلاصهای از آن میپردازیم. به یاد داریم که مردم انگلیس در رفراندوم سال ۲۰۱۶ تصمیم گرفتند از اتحادیهی اروپا خارج شوند و دولت مجبور شد که در این جهت اقدام کند.
ترسا می، نخستوزیر انگلستان، در سال ۲۰۱۷ اولین گام را برای عملی کردن این تصمیم برداشت و رسماً شمارش معکوس خروج انگلیس از اتحادیه آغاز شد. انگلیس از آن زمان دو سال وقت دارد که برای خروجش از اتحادیهی اروپا، اقدامات لازم را انجام دهد تا در ساعت ۱۱ شب ۲۹ مارس ۲۰۱۹ از اتحادیهی اروپا خارج شود؛ یعنی یک ماه دیگر. از زمان اجرای این تصمیم، مذاکرات زیادی بین انگلیس و اتحادیهی اروپا شکل گرفتهاست. موضوع این مذاکرات پیرامون چند مسئله است: وضعیت مشاغل، تجارت، مهاجرت، پولهایی که باید بین دو طرف مبادله شود و… حال برکسیت در تمام دنیا به سوژهی رسانهها تبدیل شدهاست. مسیری که انگلیس در آن گام نهاده، اما نه راه پس دارد و نه راه پیش! نه میتواند امتیاز زیادی از اتحادیهی اروپا بگیرد -چراکه آنها میخواهند انگلستان درس عبرتی برای سایر کشورها باشد- و نه میتواند نمایندگان مجلس را متقاعد کند که توافقات حاصلشده با اتحادیه، به نفع انگلیس است.
دولت، پس از ماهها تلاش بیوقفه، یک سند چندصدصفحهای که توافقات بین اتحادیهی اروپا و انگلیس بود را برای تأیید به مجلس برد که رأی نیاورد و به شدت شکست خورد. حال انگلیس همچنان در وضعیت بلاتکلیفی قرار دارد. آیا مدت برکسیت تمدید میشود؟ آیا توافقی بین انگلیس و اتحادیهی اروپا شکل خواهدگرفت؟ یا هیچ کدام و بدون هیچ توافقی برکسیت رسماً رخ میدهد؟
در این سال برای دو تن از بزرگترین رهبران جهان دو اتفاق بزرگ افتاد. ولادیمیر پوتین در روسیه برای چهارمین بار رئیسجمهور شد تا رکورد بیشترین مدت ریاستجمهوری را به نام خود ثبت کند. دو دورهی اول ریاستجمهوری او بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۸ بود که ۸ سال طول کشید. در آن زمان دورههای ریاستجمهوری روسیه ۴ ساله بودند؛ اما از سال ۲۰۰۸ به بعد این مدت به ۶ سال افزایش پیدا کرد. پوتین در سال ۲۰۱۲ دوباره رئیسجمهور روسیه شد و در سالی که گذشت توانست با کسب ۷۷% آرا برای چهارمینبار رئیسجمهور روسیه بشود. او تا ۲۰۲۴ در این سمت باقی خواهدماند.
اما در جایی دیگر، اروپا یکی از قدرتمندترین رهبران خود را از دست داد. شخصی که در آلمان به او «مادر» میگویند: آنگلا مرکل. قدرتمندترین زن جهان که از سال ۲۰۰۵ صدراعظم آلمان بود، در سال ۲۰۱۸ از سمت خود بهعنوان رهبر حزب CDU کنارهگیری و اعلام کرد که برای دور بعدی صدراعظمی اقدام نخواهد کرد. این چهارمین دورهی ریاست آنگلا مرکل بود و بسیاری از او به مثابهی مرکز ثقلی در اروپا یاد میکردند؛ مخصوصاً در زمانی که اتحادیهی اروپا بهخاطر مسائلی مثل برکسیت و ظهور راستها، درگیر بحران هویتی است.
در حقیقت این مرکل بود که با اقتدار سیاسی خود توانست حزبهای چپ و راست آلمان را با هم متحد کند و دو مورد از مشکلات اساسی اقتصاد آلمان را حل کند: هزینههای زیاد دولت و نرخ بیکاری. هنگامی که تمام اروپا با مشکل بحران جهانی اقتصاد دست و پنجه نرم میکرد، آلمان به دلیل ثباتی که مرکل حاکم کردهبود، نه تنها کمترین ضربه را متحمل شد، بلکه توانست کمکحال اروپا هم باشد.
در بحران مالی سال ۲۰۰۸ در اروپا، یونان یکی از کشورهایی بود که بیشترین خسارت را دید و از آنجایی که در منطقهی یورو قرار داشت، ارزش کلی یورو در تمام اروپا را تهدید میکرد. اینجا بود که آلمان -برای حفظ ثبات یورو- استراتژی خود را در یونان اجرا و سایر کشورهای حوزهی یورو را متقاعد کرد که از برنامهاش حمایت کنند. آلمان یونان را وادار کرد که در قبال دریافت وام از اتحادیهی اروپا، هزینههای دولت خود را بهشدت کاهش دهد. یونان در این مسیر ناچار به تحمل ریاضت اقتصادی بود، اما زنده نگه داشتن یورو برای مرکل در اولویت بود.
محبوبیت مرکل هم در اروپا و هم در آلمان رو به افزایش بود تا اینکه در سال ۲۰۱۵ سیل پناهجویانِ راهیِ اروپا بحرانآفرین شد. بیش از یکمیلیون نفر از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به سمت اروپا در حال مهاجرت بودند. بعضی کشورها دیوارهایشان را بالا کشیدند؛ اما مرکل در تلاش بود که کشورهای اروپایی را برای حمایت از مهاجرین متقاعد کند. او پس از اینکه از حمایت آنها ناامید شد، خود بهتنهایی این کار را کرد.
آلمان به کشوری تبدیل شد که بیشترین تعداد مهاجر را در مرزهای خود پناه دادهبود. مردم آلمان هم در ابتدا حامی این اقدام بودند و از پناهجویان به گرمی استقبال میکردند؛ تا اینکه در شب سال نو ۲۰۱۶ تجاوزهای دستهجمعی بسیار زیادی در شهرهای آلمان، بهخصوص در شهر کلن اتفاق افتاد. حمله به ۱۲۰۰ زن توسط افرادی که عرب یا آفریقایی بودند، گزارش شدهبود؛ اتفاقی که درآلمان سابقه نداشت.
این خبر خشم آلمانیها را در سراسر کشور برانگیخت و سبب شد که بسیاری از مردم حمایت خود را از مرکل قطع کنند و به حزبهای مخالف -که رویکرد ملیگرایانه داشته و با سیاست مهاجرتی مرکل مخالف بودند- بپیوندند. این افولِ محبوبیت سرآغازی بود برای آنکه مرکل از رهبری حزب کنارهگیری کند و برای دور بعدی صدراعظمی اقدام نکند.
حال با وجود تنشهایی که در کشورهای اروپایی در حال شکلگیریست، نبود مرکل این سؤال را در ذهن خیلیها ایجاد کرده است که «چه آیندهای در انتظار اتحادیهی اروپا است؟».
به غیر از اتفاقات سیاسی، دو رویداد بزرگ مفرح هم در سال ۲۰۱۸ اتفاق افتاد که نگاه میلیونها نفر را به تلویزیونها دوخت:
۱٫ جامجهانی فوتبال: این رقابتها برای اولینبار در روسیه برگزار شدند و فرانسه برای بار دوم قهرمان جهان شد.
نکتههای جالبی که باید راجع به این جام بدانیم:
– فرانسه با تیمی قهرمان جهان شد که ۸۷% اعضای آن بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از خانوادههای مهاجر هستند. ترکیببندی خاص این تیم یکبار دیگر مبحث مهاجرت را در جهان داغ کرد.
– تخمین زده میشود که روسیه برای آمادهسازی این جامجهانی حدود ۱۲ میلیارد دلار خرج کردهاست. من نتوانستم نفع اقتصادی روسیه از این سرمایهگذاری را پیدا کنم، اما طبق آمار فیفا، حدود سه میلیارد و پانصد میلیون نفر دستکم بعضی از مسابقات جامجهانی را از طریق تلویزیون تماشا کردهاند و نزدیک به یک میلیارد و صد و بیست میلیون نفر حداقل یک دقیقه از بازی فینال را دیدهاند.
۲٫ عروسی سلطنتی: مراسم ازدواج پرنس هری انگلستان با خانم مگان مارکل، بازیگر سابق آمریکایی، در می ۲۰۱۸ برگزار شد. تخمین زده میشود که ۲۹ میلیون نفر این عروسی را بهصورت زنده تماشا کردهاند.
این ازدواج باوجود آنکه برخلاف سنتهای خاندان سلطنتی انگلستان بود، صورت گرفت. سه قانون اصلی برای ازدواج با خانوادهی سلطنتی وجود دارد: شخص از عوام نباشد، کاتولیک نباشد و مطلقه نباشد. مگان مارکل هر سهی این قوانین را نقض میکرد؛ کاتولیک بود (درحالیکه خانوادهی سلطنتی پروتستان هستند)، از یک خانوادهی عادی میآمد و یکبار پیش از آن ازدواج کردهبود. علاوه بر اینها مگان سه سال از پرنس هری بزرگتر، دو-رگه، بازیگر و آمریکایی بود. این سنتشکنی در سال ۲۰۱۸ توجههای زیادی را به خود جلب کرد. این دو نهایتاً با مجوز ملکه در یک مراسم باشکوه -که حدود ۴۵ میلیون دلار هزینه برداشت- ازدواج کردند.
اتفاق مهم بعدی به شرق دنیا، یعنی کشور چالشیِ کرهی شمالی مربوط میشود. یکی از ماجراهای پر سروصدای پارسال این بود که با روی کار آمدن ترامپ، استراتژی چندین سالهی آمریکا برای مقابله با کرهی شمالی تغییر کرد. رویکرد دورههای قبلی آمریکا، مخصوصاً در دورهی اوباما، چیزی بود که اصطلاحاً به آن «صبر استراتژیک» میگفتند. در این روش سعی داشتند که بهطور مداوم کرهی شمالی را تحت فشارهای جهانی قرار داده و بهتدریج این کشور را به غیرهستهای شدن متعهد کنند. اما در تمام این سالها کرهی شمالی به روند خود ادامه داد؛ موشکهای بینقارهای خود را ساخت، آنها را امتحان کرد و آزمایشات هستهای را تمام و کمال انجام داد. ترامپ گفت که دوران این صبر استراتژیک سر آمده و باید وارد مرحلهی «بیشترین فشار ممکن» شویم.
به همین دلیل ترامپ و کیم جونگ اون سال ۲۰۱۷ را به تهدید و منازعه گذراندند. از یک سو ترامپ توییتهای تهدیدآمیز میکرد و از آن سو کرهی شمالی بیانیه میداد که ما امکان حمله به اهدافی خاص را بررسی میکنیم. این سطح از تنش به دلیل مجموعهای از اقدامات ناگهانی کیم جونگ اون، کاهش یافت.
درواقع در مدتی که دو کشور در حال کشمکش بودند، کرهی شمالی موشکهای قارهپیمایش را تست میکرد و آزمایشهای هستهای خود را انجام میداد. کرهی شمالی پس از آنکه اعلام کرد که به یک قدرت هستهای تبدیل شدهاست، برای مذاکره چراغسبز نشان داد.
کیم جونگ اون در اولین اقدام، هیأتی متشکل از ورزشکاران، خواهرش و نمایندگان خود را برای المپیک زمستانی به کرهی جنوبی فرستاد و از کرهی جنوبی دعوت کرد که برای انجام مذاکرات دو کره به کرهی شمالی بیاید. احتمالاً این صحنه را بهخاطر دارید که رئیسجمهور کرهی جنوبی از مرز بین دو کره گذشت و این دو یکدیگر را در آغوش گرفتند. از همان هنگام کرهی جنوبی بهعنوان واسطه در تلاش بود تا شرایط مذاکرهی کیم جونگ اون با ترامپ را فراهم کند. پس از ماهها مذاکره و رفت و آمد، در ژوئن ۲۰۱۸، ترامپ به اولین رئیسجمهور آمریکا تبدیل شد که با رهبر کرهی شمالی دیدار مستقیم داشتهاست. این دیدار در سنگاپور انجام شد.
این دو که دائماً درگیر مشاجرات لفظی با یکدیگر بودند، ناگهان به صلح رسیدند. ترامپ در توییتر کیم جونگ اون را مورد ستایش قرار داد و خود را نخستین رئیسجمهوری دانست که توانستهاست تنش را از این منطقه دور کند و با کیم به توافق برسد.
بسیاری بر این باورند که -علیرغم جریان تبلیغاتی وسیعی که ترامپ پس از آن بهراه انداخت- آمریکا در این توافق بیش از آنکه امتیازگیرنده باشد، به کرهی شمالی امتیاز دادهاست.
– امتیازات کرهی شمالی:
رژیم این کشور اعتبار جهانی یافت؛ چراکه توانست با قدرتمندترین رهبر جهان مذاکره کند. علاوه بر این، کیم جونگ اون -که بنا بر گزارشها، ناقض حقوق بشر به شمار میرفت- بسیار مورد تمجید و ستایش قرار گرفت.
مقرر شد که عملیات نظامی مشترک آمریکا و کرهی جنوبی در آن منطقه متوقف شود.
وعده داده شد که با برگزاری نشستی، تحریمهای آمریکا و سایر کشورها به سرعت برداشته شوند.
و چند مورد دیگر، از جمله اینکه ترامپ کیم را به کاخ سفید دعوت کند، نیروهای آمریکایی از کرهی جنوبی خارج شوند و…
– امتیازات آمریکا:
پروپاگاندای تبلیغاتی ترامپ که مدعی بود توانستهاست تنش را در این منطقه کم کند.
توقف آزمایشهای هستهای کرهی شمالی (که گفته میشود کرهی شمالی از قبل این آزمایشها را متوقف کردهبود.)
آزادی سه نفر از زندانیان آمریکایی.
گرفتن تأیید از کرهی شمالی برای آغاز فرآیند غیرهستهای شدن. (البته آنطور که بهنظر میرسد، این توافق نه برنامهی زمانی مدونی دارد، نه مسیری روشنی برای آن مشخص شده و نه جزئیات قابلاجرایی دارد.)
ترامپ معتقد است که این توافق، توافق بسیار خوبی بوده؛ ولی بسیاری این ادعا را رد میکنند. همچنین به تازگی زمزمهی دیدار دوبارهی ترامپ و کیم جونگ اون به گوش میرسد. باید صبر کرد و دید این استراتژی به کجا ختم میشود.
اگر به خاطر داشته باشید، یک سال قبل، در اپیزود «جهان در سال ۲۰۱۷» اخبار سوریه بسیار داغ بود. هنوز هم هست، اما نه به شدت و حدت سال ۲۰۱۷؛ چراکه تا حد زیادی از فشار جنگ کاسته شدهاست. قبل از آنکه در مورد اتفاقات مهم سال ۲۰۱۸ سوریه صحبت کنم، یادآوری کنم که اگر درمورد چند و چون جنگ سوریه سؤال دارید، میتوانید قسمت هشتم دایجست را گوش کنید تا مفصلاً با این جنگ پیچیده آشنا شوید. پس در اینجا از شرح جزئیات و اطلاعات پایهای صرف نظر میکنیم.
میتوان گفت بشار اسد و نیروهای دولتی سوریه -که توسط ایران و روسیه حمایت میشوند- در سال ۲۰۱۸ پیروزیهای بسیاری به دست آوردند و توانستند کنترل بیشتر خاک سوریه را در دست بگیرند؛ مخصوصاً پس از آن که نیروهای مخالف اسد در سال ۲۰۱۷ پایگاه مهمشان در حلب را از دست دادند.
از سوی دیگر داعش -که از همه طرف تحت فشار بود- تقریباً از بین رفت. داعشیها در همین روزها برای نگه داشتن آخرین پایگاه خود در سوریه با نیروهای ارتش این کشور در حال مبارزه هستند و میتوان گفت عملاً از بین رفتهاند.
از دیگر اتفاقات مهم این کشور، حملهی هوایی ائتلاف آمریکا و انگلستان و فرانسه در آوریل ۲۰۱۸ به مواضع بشار اسد بود. این حمله -که تا کنون بزرگترین حملهی هوایی به سوریه بودهاست- به آن دلیل صورت گرفت که حملهکنندگان ادعا میکردند بشار از تسلیحات شیمیایی استفاده کردهاست؛ هرچند که بشار این ادعا را رد کردهبود. غربیها هدف این حملات هوایی را کارخانههای ساخت تسلیحات شیمیایی معرفی کردهبودند.
ترامپ در اواخر ۲۰۱۸ اعلام کرد که میخواهد نیروهایش را از سوریه خارج کند و این موضوع باعث نگرانی نیروهای کُرد تحت حمایت آمریکا شد. نیروهای کرد پس از اینکه توانستند با کمک آمریکا داعش را از شمال سوریه خارج کنند، قدرت بیشتری یافتند و ترکیه از این بابت احساس خطر میکرد و به همین دلیل حمله به کردهای شمال سوریه را آغاز کرد. در نتیجه اکنون که آمریکا قصد خروج از سوریه را دارد، کردها بیشتر احساس ناامنی میکنند.
با قدرت گرفتن دوبارهی نیروهای بشار، بازیگر دیگری که تا اینجای کار نقش چندانفعالی نداشت هم روی صحنه آمد: اسرائیل. در سال ۲۰۱۸ ما شاهد حملات هوایی بسیاری از سمت اسرائیل به خاک سوریه بودیم که مدعی بود مواضع سوری و ایرانی را مورد هدف قرار میداد.
بهطور خلاصه میتوان گفت که در سال ۲۰۱۸ اوضاع سوریه کماکان ناآرام بود، اما کمی کمتر از سال پیشین.
پس از سوریه نوبت به یمن میرسد که یکی از فقیرترین کشورهای خاورمیانه است. جایی که به گزارش سازمان ملل، در حال تجربهی بدترین بحران انسانی است. طی جنگی که از سال ۲۰۱۴ در یمن شروع شدهاست، تا کنون نزدیک به ۱۰ هزار نفر کشته شدهاند، نزدیک به ۸٫۴ میلیون نفر در ریسک گرسنگی در حد مرگ هستند، سه نفر از هر ۴ نفر نیازمند کمکهای پایهای برای زنده ماندن است و سوءتغذیهی شدید جان ۴۰۰هزار کودک زیر ۵ سال را تهدید میکند. جایی که بزرگترین شیوع وبا رخ داده است. ماجرای یمن را با هم مرور میکنیم:
همهچیز از بهار عربی سال ۲۰۱۱ شروع شد. اگر بهخاطر داشته باشید، موجی بیشتر کشورهای عربی را فراگرفت: مصر، تونس، لیبی، بحرین و سوریه. تحت تأثیر همین موج، مردم یمن هم علیه دولت عبدالله صالح تظاهرات کردند و او مجبور شد قدرت را به معاون خود یعنی منصور هادی منتقل کند. بنا بود این انتقال سیاسی آرامش را به یمن برگرداند، ولی منصور هادی درگیر مسائل مختلفی شد؛ حملات شبهنظامیان، فساد، عدم امنیت غذایی و وفاداری برخی به رئیسجمهور قبلی یعنی عبدالله صالح.
در سال ۲۰۱۴ گروههای شورشی شیعه، ملقب به حوثیها، از ضعف رئیسجمهور جدید استفاده کرده و کنترل شمال استان صعده و مناطق مجاورش را به دست گرفتند. آنان با فشارهای بعدی پایتخت یمن (شهر صنعاء) را به تسخیر خود درآورده و منصور هادی را به خارج از یمن تبعید کردند.
اینجا بود که ائتلافی به رهبری عربستان به همراه هشت کشور عربی وارد عمل شد تا با حملات هوایی، مواضع حوثیها را به قصد دفاع از دولت منصور هادی مورد هدف قرار دهد. آمریکا، انگلیس و فرانسه از این ائتلاف حمایت میکردند. تئوریای وجود دارد که میگوید یمن هم مانند سوریه درگیر یک جنگ نیابتی شدهاست که یک طرف آن عربستان و طرف دیگرش ایران است. دولت عربستان مدعیست که ایران به حوثیهای یمن کمکهای نظامی و لجیستیکی میکند و به دنبال گسترش نفوذ خود در این منطقه است؛ هرچند که ایران این ادعاها را رد کردهاست.
علاوه بر حوثیها، گروههای دیگری هم در یمن میجنگند. مثلاً گروهی وجود دارد که هم با حوثیها مشکل دارند و هم با دولت هادی. این گروه «استقلالطلبها» نامیده میشوند.
اتفاق دیگری که در سال ۲۰۱۸ برای یمن افتاد این بود که برای اولینبار مذاکرات صلحی بین طرفهای درگیر شکل گرفت. این مذاکرات هنوز به نتیجهی مشخصی نرسیدهاست. باید صبر کرد و دید که منطقه به چه راهحل سیاسیای دست خواهدیافت. این جنگ همچنان در جریان است و آمریکا کماکان از ائتلاف عربستانی حمایت میکند؛ هرچند که بعد از ترور خاشقچی کنگرهی آمریکا دولت را برای قطع حمایت از عربستان تحت فشار گذاشتهاست.
در سال ۲۰۱۸ دو اتفاق خیلی مهم در حوزهی حفاظت از اطلاعات شخصی و دیجیتال رخ داد. یکی از این اتفاقها رسوایی فیسبوک و شرکت کمبریج آنالیتیکا بود.
شرکت کمبریج آنالیتیکا یک شرکت مشاورهی سیاسی انگلیسی بود که با استفاده از روشهای کنکاش اطلاعاتی و ارتباطات استراتژیک به سیاستمداران در راستای کمپینهای تبلیغاتیشان مشاورههای خاص میداد تا در رسیدن به اهداف خود موفق شوند. این شرکت همان شرکتیست که برای پیروزی در انتخابات به دونالد ترامپ و تد کروز اطلاعات فروخته بود. اما این موضوع چه ارتباطی به فیسبوک دارد؟
فیسبوک همیشه تکنولوژی ابزارهایی را به توسعهدهندگانش ارائه میدهد. یکی از این ابزار «فیسبوک لوگین» است. حتماً در سایتها و اپلیکیشنهای مختلف دیدهاید که برای شروع به کار ابتدا باید ثبتنام کنید. گاه در پایین فرم ثبتنام گزینهای وجود دارد که میتوانید بهجای طی کردن مراحل ثبتنام، با حساب فیسبوکتان وارد شوید. به این کار «فیسبوک لوگین» میگویند که بسیار آسانتر است. فرد بهجای وارد کردن اسم و ایمیل و حفظ کردن پسورد جدید، به سادگیِ یک کلیک با حساب فیسبوک خود وارد میشود. ورود با حساب فیسبوک یک سری اطلاعات را در اختیار صفحهی میزبان قرار میدهد؛ از جمله اسم، ایمیل، محل زندگی و… این همان اتفاقیست که سال ۲۰۱۴ افتاد.
فردی به نام کوگان اپلیکیشن this is your digital life را ساخت. این اپ از ابزار فیسبوک لوگین استفاده میکرد. حدود ۲۷۰ هزار نفر با استفاده از فیسبوک لوگین وارد این برنامه شدند و اطلاعاتشان در اختیار این برنامه قرار گرفت. نکتهی مهم این است که فیسبوک در آن زمان نهتنها اطلاعات خود آن افراد را در اختیار برنامه قرار میداد، بلکه اطلاعات دوستان فیسبوکی آن شخص را هم استخراج میکرد. درنتیجه از طریق همین ۲۷۰ هزار نفر، اطلاعات حدود ۸۰ میلیون نفر -که ۷۰ میلیونِ آن آمریکایی بودند- به این برنامه منتقل شدهبود؛ اطلاعاتی از قبیل لایکهایی که کرده بودند، صفحههایی که دنبال میکنند و…
آقای کوگان اطلاعات استخراجشده را در اختیار کمبریج آنالیتیکا قرار داد تا آنان بتوانند با تحلیل این اطلاعات، بخشبندیهای روانشناختی انجام دهند. نتیجهی این تحلیلها اطلاعاتی بود که به مشتریان خود میفروختند. مثلاً ترامپ با استفاده از همین اطلاعات میدانست در هر ایالت و منطقه از چه پیامهایی استفاده کند تا بیشترین تأثیر را داشتهباشد.
خبرنگاران از سال ۲۰۱۵ این موضوع را بهصورت پراکنده گزارش میکردند، ولی توجهات زیادی را جلب نمیکرد؛ تا اینکه خبر در مارس ۲۰۱۸ مثل بمب صدا کرد. سقوط حدوداً ۱۰۰ میلیارد دلاری ارزش سهام فیسبوک از عواقب این ماجرا بود. سیاستمداران انگلیسی و آمریکایی خواستار پاسخگویی مارک زاکربرگ شدند. شاید صحنههای شهادت زاکربرگ در کنگرههای انگلیس و آمریکا را دیدهباشید. نهایتاً زاکربرگ بهخاطر اشتباهشان در سختگیرانهتر نکردنِ سیاستهای فیسبوک از همه عذرخواهی کرد و وعده داد که فیسبوک پس از این دستخوش تغییرات شگرف در راستای حفاظت از اطلاعات مردم خواهدشد.
از سوی دیگر چندین سال بود که در اتحادیهی اروپا مذاکراتی پیرامون حفاظت از اطلاعات شخصی افراد، مخصوصاً در فضای مجازی، در جریان بود. سرانجام با تصویب قانون GDPR، این اصول باید از می ۲۰۱۸ اجرایی میشدند.
GDPR که مخففِ General Data Protection Regulation (قانون حفاظت از اطلاعات عمومی) است، میگوید تمام شرکتهایی که به هر نحوی دادههای اطلاعاتی مردم (حتی در زمان ثبتنام برای ورود به برنامه یا وبسایت) را جمعآوری میکنند، در قبال آنها مسئولند و موظفند برای محفاظت هرچه بیشتر از این اطلاعات، اقداماتی انجام دهند.
این قانونی در اتحادیهی اروپا تصویب شده و باید دید که چه کمپانیهایی را تحت تأثیر قرار میدهد. GDPR تمام شرکتهای داخل اروپا را ملزم به اجرای این قانون کرده و تمام شرکتهای غیراروپایی که مخاطبانشان مردم اتحادیهی اروپا هستند هم باید GDPR را رعایت کنند. درنتیجه بسیاری از شرکتها تحت تأثیر این مسئله قرار گرفتهاند. فیسبوک یکی از شرکتهایی بود که رعایت این قانون را آغاز کرد. اگر بهخاطر داشته باشید، بسیاری از اپها در سال گذشته ایمیلها و نوتیفیکشنهایی ارسال میکردند که برای استفاده از اطلاعات اجازه بگیرند. اینستاگرام یکی از همین اپلیکیشنها بود که متعلق به فیسبوک است.
GDPR چند رکن اصلی دارد که هر شرکتی ملزم به رعایت کردن آنهاست. در اینجا به جزئیات آن وارد نمیشویم. شما میتوانید آن قوانین را از طریق لینکی که در shownote قرار میدهم، مطالعه کنید.
فرانسه یکی از نقاطی بود که در سال ۲۰۱۸ توجه زیادی به خود جلب کرد. دلیل این اتفاق، جنبش یا تظاهرات جلیقهزردها -یا به اصطلاح خود فرانسویها «ژیله ژونز»- بود.
پس از آنکه امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، دستور افزایش مالیات سوخت را صادر کرد، قیمت سوخت بیست درصد بیشتر شد و به میانگین ۱٫۵ یورو در هرلیتر رسید. این امر باعث شد تا اقشار کمدرآمد فرانسه که بیشتر در شهرهای کوچکتر زندگی میکردند، به قول خودشان، تحت تأثیر این افزایش مالیات قرار بگیرند. آنان در مخالفت با این افزایش مالیات در ماه نوامبر تظاهرات کردند.
– چرا جلیقهی زرد؟
فرانسه از چند سال پیش قانونی وضع کرد که تمام دارندگان وسایل نقلیه را ملزم میکرد یک جلیقهزرد -بهعنوان وسیلهی ضروری- در خودروی خود داشتهباشند. حال چون این جلیقه سمبل وسیلهی نقلیه است و به نوعی به سوخت مربوط میشود و همه آن را دارند، به نماد این اعتراضات تبدیل شد.
این اعتراضات تا حدی گسترش یافت که گفته میشود فرانسه از سال ۱۹۶۸ تا کنون چنین اعتراضات خشونتآمیزی به خود ندیدهاست. در آغاز مردم جادهها و خیابانها را بستند و بعد در شهرهای مختلف فرانسه به خیابانها ریختند. این اعتراضات در پاریس بیش از هرجای دیگر به سمت خشونت کشیده شدهاست. نکتهی جالبی که وجود دارد این است که هیچ رهبر و حزب خاصی پشت این اعتراضات و جنبش نیست و در حقیقت صدای مستقل طبقهی کارگر بلند شدهاست.
حال گفته میشود که بین اهداف معترضین چنددستگی وجود دارد. هدف عدهای تنها کاهش مالیات سوخت بودهاست، ولی مطالبات عدهی دیگری فراتر از مالیات سوخت است. آنان میگویند که ماکرون حامی افراد ثروتمند و شرکتهاست و حتی گاهی او را با ترامپ مقایسه میکنند. این افراد معتقدند که ماکرون به طبقات پایین جامعه اهمیتی نمیدهد. به همین دلیل حتی با اعلام عقبنشینی دولت از طرح افزایش مالیات سوخت، باز هم قائله ختم نشد. ماکرون میگوید معترضین به مالیات همان کسانیاند که بهخاطر آلودگی هوا هم اعتراض میکنند و این درست نیست.
این تظاهرات که بسیار خشونتآمیز بودهاست در ماههای پایانی سال ادامه داشت و همچنان درجریان است. باید دید که ماکرون چگونه با بزرگترین چالش دوران ریاستجمهوری خود مقابله خواهدکرد.
در پایان به اتفاقی اشاره میکنیم که باعث شد دولت آمریکا طولانیترین تعطیلی تاریخ خود را تجربه کند.
ترامپ -از زمانی که نیت کردهبود رئیسجمهور آمریکا شود- همواره دربارهی ممانعت از ورود غیرقانونی مهاجرین از مکزیک به آمریکا سخن میگفت. راهکار او ساختن یک دیوار واقعی در مرز آمریکا و مکزیک بود. او نه تنها میگفت این دیوار را میسازد، بلکه میگفت کاری میکنم خود مکزیک هزینهی ساختن آن را پرداخت کند.
ترامپ ابتدا از یک دیوار بتنی بزرگ چندینمتری سخن میگفت، اما با گذشت زمان حرفهای تازهای میزد. مثلاً بعداً گفت که این دیوار باید بهنحوی ساخته شود که سمت دیگرش قابل دیدن باشد. بار دیگر گفت این دیوار باید از فولاد ساخته شود و… نهایتاً هنوز مشخص نیست که این دیوار چه شکل و شمایلی دارد.
هماکنون یک سوم مرز آمریکا و مکزیک دیوار یا مانع دارد؛ بهعبارتی حدود ۶۰۰ مایل آن حصارکشی شدهاست. خط مرزی دو کشور حدود ۱۹۰۰ مایل است. دیوار ترامپ حدود ۱۰۰۰ مایل را در بر میگیرد و باقیماندهی آن را موانع طبیعی پوشش میدهند که نیازی به دیوار ندارد.
ترامپ در سال ۲۰۱۷ گفته بود که ساخت این دیوار حدود ۱۰ میلیارد دلار هزینه دارد؛ ولی در همان سال گزارشهای مختلف به عددی نزدیک ۲۱ میلیارد دلار اشاره داشتند. حتی بعضی تخمینها از این مقدار هم بیشتر بود. با این وجود ترامپ برای ساخت این دیوار، ۵٫۶ میلیارد دلار بودجه درخواست کردهاست. اما این پول باید از کجا تأمین شود؟
در آغاز ترامپ میگفت مکزیک باید پول ساخت دیوار را بپردازد و طبیعتاً مکزیک این کار را نمیکرد. پس به این نقطهی بدیهی میرسیم که آمریکا باید پول ساخت دیوار را فراهم کند. کنگره باید بودجهی ساخت دیوار را تصویب میکرد؛ کنگرهای که اکثریت کرسیهایش را حزب دموکرات (حزب مخالف ترامپ) تصاحب کردهاند.
در ابتدای این قسمت گفتیم که وقتی کنگره و دولت همسو نباشند، دولت دچار مشکلاتی میشود. یکی از بزرگترین مشکلاتِ امسالِ ترامپ، همین دیوار بود. کنگره درخواست بودجهی ۵٫۶ میلیارد دلاری ترامپ را تصویب نمیکرد. به نظر کنگره ساختن چنین دیواری مضحک است. ترامپ تهدید کرد که اگر بودجه را تصویب نکنید، دولت را تعطیل میکنم و واقعاً این کار را کرد! دولت آمریکا ۳۵ روز کامل تعطیل بود. این طولانیترین تعطیلی دولت آمریکا در طول تاریخ است که از دسامبر شروع شد و تا ژانویه به طول انجامید.
تمام هزینهای که کنگره تصویب کردهبود ۱٫۵ میلیارد دلار بود که بهطور کلی برای تأمین امنیت مرزی بود و نه الزاماً ساختن دیوار. ترامپ این مقدار را نمیپذیرفت و میخواست کل مقدار درخواستیاش تأیید شود. اما کنگره -با وجود اینکه تعطیلی به افراد زیادی آسیب میرساند- حاضر نشد تسلیم زورگویی ترامپ شود و بودجه را تأیید نکرد. در نهایت کنگره و دولت به توافق رسیدند که دولت را بدون تصویب بودجه باز کنند. ترامپ باز هم تهدید کرد که اگر تا یک ماه دیگر بودجه تصویب نشود، اقدامات دیگری انجام میدهد.
آخرین خبر از وضعیت این دیوار -که البته چند روز پیش و در سال ۲۰۱۹ اتفاق افتاد- این است که ترامپ -که دید از راه قبلی به نتیجه نمیرسد- اعلام National emergency (وضعیت اضطراری ملی) کرد.
در این وضعیت رئیسجمهور به قدرتهایی دست مییابد که در حالت عادی در اختیارش نیست. بدینترتیب ترامپ میتواند کنگره را دور بزند و پول ساخت دیوار را از بودجه وزراتخانههای دیگر، مثلاً وزارت دفاع، برداشت کند و دیوار را بسازد. رئیسجمهورها معمولاً از این قانون در موارد خاص استفاده میکنند. مثلاً جورج بوش بعد از ماجرای ۱۱ سپتامبر، برای دستور حمله به ارتش، از این وضعیت استفاده کرد. البته کنگره و سنا میتوانند این حالت را ملغی کنند، اما همانطور که پیشتر گفتیم -به دلیل آنکه اکثریت سنا در دست جمهوریخواهان است- این کار دشوار به نظر میرسد. ماجرای این دیوار همچنان با تنش بین دولت و کنگره در جریان است و باید صبر کرد و ادامهی آن را دید؛ چراکه ممکن است ساخت این دیوار در سرنوشت ترامپ و رأی آوردن او در دور بعدی ریاستجمهوری، نقش بهسزایی داشتهباشد.
دایجست یک پادکست رایگان است؛ ولی دخل و تصرف در آن بدون رضایت صاحباثر مجاز نیست. میتوانید برای استفاده از مطالب دایجست با ما تماس بگیرید.
منابع
https://www.bbc.com/news/business-40982032
https://www.bbc.com/news/business-45899310
https://www.bbc.com/news/world-europe-45812399
https://en.wikipedia.org/wiki/Jamal_Khashoggi
http://www.differencebetween.net/miscellaneous/politics/difference-between-house-and-senate/
https://en.wikipedia.org/wiki/History_of_the_United_States_Senate
https://en.wikipedia.org/wiki/2018_United_States_elections
https://www.forbes.com/sites/ellenrwald/2018/06/06/10-companies-leaving-iran-as-trumps-sanctions-close-in/#1239afcec90f
https://www.cfr.org/article/return-us-sanctions-iran-what-know
https://www.bbc.com/news/uk-politics-32810887
https://en.wikipedia.org/wiki/President_of_Russia
https://en.wikipedia.org/wiki/2015%E2%80%9316_New_Year%27s_Eve_sexual_assaults_in_Germany
https://www.forbes.com/sites/cherryreynard/2018/07/16/will-the-world-cup-boost-russian-growth/#291790bff13d
https://www.independent.co.uk/sport/football/premier-league/2018-russia-world-cup-england-france-croatia-final-fifa-viewing-figures-numbers-a8694261.html
http://digg.com/2017/what-to-read-meghan-markle
https://www.businessinsider.com/royal-wedding-cost-meghan-markle-prince-harry-2018-4
https://www.thirdway.org/memo/what-you-need-to-know-about-negotiations-with-north-korea
https://www.brookings.edu/blog/order-from-chaos/2018/06/12/what-kim-jong-un-and-trump-each-achieved-in-singapore/
https://worldview.stratfor.com/article/syria-2018-visual-anthology
https://www.newsdeeply.com/syria/articles/2018/01/18/syria-2018-the-major-issues-for-the-year-ahead
https://www.bbc.com/news/av/world-middle-east-42762501/why-is-turkey-attacking-syria
https://www.bbc.co.uk/newsround/16979186
https://www.bbc.com/news/world-middle-east-44466574
https://www.youtube.com/watch?v=GXIbbkNwBHA
https://en.wikipedia.org/wiki/Facebook%E2%80%93Cambridge_Analytica_data_scandal
https://www.coredna.com/blogs/general-data-protection-regulation
https://www.recode.net/2018/3/17/17134072/facebook-cambridge-analytica-trump-explained-user-data
https://www.youtube.com/watch?v=PMm8omU-IeI
https://www.youtube.com/watch?v=O7oKpUpOGKs